نیازمند

نیازمند

کلمات نواخته می شوند، اما توانایی آرام کردن مرا ندارند.  من نیازمند آغوش مادرم هستم. آغوشی که می دانی هیچگاه مهربانی اش کاهش نمی یابد حتی وقتی بد دهنی می کنی، حتی وقتی نامهربانی می کنی. فقط کافیست دستهایت را بگشایی و آنگاه در جایی آرامیده می شوی که خداوند هم غبطه می خورد. 
آسمان به خواب رفته است، اما قدرت به خواب بردن مرا ندارد. من نیازمند نوازش مادرم هستم. نوازشی که هیچگاه اتمامی ندارد. نوازشی با نهایت دوست داشتن، دستهای مادرت در خرامن های موهایت وقتی روی زانو اش سر گذاشتی. آخرین بار کی حسش کردی؟ 
خورشید انتظار بیدار شدنم را می کشد اما انتظار های مادر جان سوز است. نگذار در دلتنگی بماند که هر چقدر شکر گذاری کنی، گناهت شسته نخواهد شد. نگذار بر صورتش اخم بنشیند که دنیا را آشفته خواهد کرد.

-----------------------

+ دلیل نوشتن متن، محدثه که خیلی دوستش دارم، امشب در حالی که آنها را تجربه کرده است، می تواند تاییدشان کند.


دیدگاه‌ها (۱)

و باز هم زیبا و زیبا و زیباتر :)

پاسخ:

۲۸ آذر ۹۸، ۲۰:۴۵
عزیزی :)



بایگانی