۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

Wake up 3

در این سرزمین جز اندوه، اندیشه ای برای رهایی نبود
برای یکی شدن جز هیچ شدن رسمی نبود
و دیگر برای شب های پر ستاره آغوشی نبود
هر چه خدا نداد، آنها گرفتند
هر چه خودمان نخواستیم سهم دیگری شد
ای کاش در انتهایی اشکها دری برای لبخند بود
ولی نبود
چه شب های که آروزیی داشتیم اما صبح حلاجی نبود
چه درد های که بر دوشمان همراه شد آنقدر که مرهمی نبود
همه چیزمان در نبودن گذشت
و خدایی که نبود


Wake up 2

در شبی بدون ابر و باد و ستاره
شمع خیالم فانوس تمام حقایق من شده بود
نمی دانم
در روزی که سراغش کجا بود
دل خوشی هایم را در لا به لای کتابی که نامش به یادم نیست
جا گذاشتم


Wake up 1

و ما از فروغی دوباره بر خواستیم 
تا جان گیرد این چرخه بی زوالِ رو تکرار
و از دردها گذشته نبودیم که غم ها بر سرمان افزون گشت
با این وجود 
گاهی در رهگذران شماها را می دیدیم
هر آنچه تصنعی 
اما لبخند بر لب داشتید
و ما را به جرعه ای امیدوار بر این دنیا می کرد




بایگانی