خود واقعی

خود واقعی

شاید ما هنوز زندگی را درک نکرده ایم. شاید ما سایه ای از زندگی، لبخند و حتی دوست داشتن دیده ایم و ابراز می کنیم. در میان کلمات غرق می شویم و هیچگاه خود واقعی را نمایان نکرده ایم. شاید ترسیده ایم که خود واقعی مان شایسته بودن در این دنیا را نداشته باشد برای همین سعی در تلقینی چیزی را داریم که می انگاریم لایق تر هست. ما واقعیت صبح را درک نکرده ایم اما با لبخند به صبح بخیر گفتن ادامه می دهیم. وقتی از زندگیمان دور شویم خواهیم فهمید که دیگران به اندازه ما دروغ می گویند نسبت به چیزی که نیستند! چرا خود واقعی اینقدر نامطلوب است؟! آیا واقعیت دارد یا یک تلقین نادرست پیش نیست؟ انگار هر چه بزرگتر می شویم از خود واقعی دورتر می شویم و در چهل سالگی در خلال زندگی می ایستیم و آنگاه خود را از همیشه گمراه تر می یابیم. در حالی که باید در آن سن به پختگی کاملی از زندگی و دنیا دست پیدا کرده باشیم حتی خود را به صورت درست نمی شناسیم! بیشتر اینکه انسان ها ناراضی هستند بخاطر این است که در زمان درست زندگی نمی کنند. کودکی که از زندگی ناراضی است این عدم خشنودی را به نوجوانی و جوانی با خود حمل می کند. در جوانی سعی در کودکی کردن دارد و از دوره مهم زندگی غافل می شود و وقتی جوانی را از دست می دهد. پیر و کدر نسبت به زندگی و دنیا خواهد شد. باید به فرد آموخته شود که برای هر مسیری زمان درست و خاصی هست که اگر از دست برود شاید دوباره در زمان نادرست بشود به آن قدم برداشت اما قطعا لذت زمان درست خود را نخواهد داشت. شاید به دلیلی مشکلاتی یک دوره از زندگی را از دست بدهیم اما نباید دوره های دیگر را قربانی اش کنیم. باید آن را بپذیرم و سعی کنیم تا دیگر برای دوره های آینده تکرار نشود. 

اتفاق ها قابل پیشبینی نیستند و هر لحظه ممکن هست اتفاق بیفتند، آن ها را بپذیریم و سعی کنیم دیگر چنین یا مشابه آن را تجربه نکنیم.




بایگانی