از خدات بخواه

از خدات بخواه

جمعه می خواهد برسد و من از تقویم خواستم این هفته جمعه نداشته باشد. اما تقویم با ناامیدی گفت نمی توان کاریش کرد. جمعه ها همیشه می رسند. و همیشه غروب های دلگیری دارند مخصوصا برای بچه های که شنبه زنگ اول سر کلاس ریاضی باید بروند و عاشقی که معشوقه اش را در عصر جمعه ای از دست داده است.

_ اما من نه بچه ای مدرسه ای هستم که بخاطر مشق نه نوشتند از تَرکه معلم بترسد و نه عاشقی که بخاطر یک قدم کم گذاشتند، عشقش رفته باشد!

_ پس چرا می خواهی جمعه نرسد؟!

_ نگران کسی هستم. کسی که از این کلمه بزرگتر است. کسی که دلیل نخوابیدن امشبم هست.

تقویم داشت روزهای گذشته اش را می شمرد که گفت؛ از خدات بخواه. 
_ بنظرت الان بیداره؟! 
_ نگاه به آسمان کرد و گفت؛ ساعت سه نیمه شبه! بخواب، سر نماز صبح بهش بگو.
_ باشه، خوب بخوابی.
_ امیدوارم دوشنبه خوبی در پیش داشته باشی، شبت بخیر.

 

روز ها قاتلمن ، غیر از جمعه که خون ریز تره
حال و روزم جمعه ها ، از خودِ جمعه غم انگیز تره

چاوشی


دیدگاه‌ها (۱)

کریمه کریمی

۲۳ تیر ۹۹ ، ۰۹:۳۶

وای...منم جمعه دوست ندارم😔💔

پاسخ:

۲۳ تیر ۹۹، ۱۲:۲۶
پس لطفا دعا کن...



بایگانی