یک بود، یک نمود

یک بود، یک نمود

 بعضی ها معتقد هستند عشق و عاشقی وجود ندارد و اگر هم باشد بخاطر رفتن تو رخت خواب و لذت است. اینکه عده ای چنین تصوری دارند دردناک و ترسناک است چون آنها در اطراف ما زندگی می کنند. بنظرم عشق حقیقت یک انسان است و با عشق ورزیدن در حال زندگی کردن است. خودِ عشق اشتباه نیست اما گاهی انتخاب اشتباهی می کنیم که آن را بر گردن عشق و دوست داشتن می گذاریم. عده ای را می شناسم که هنوز اصرار به این انتخاب اشتباه دارند و هم خود و هم طرف مقابل را ناراحت می کنند. ما مجبوریم به دیگران حق انتخاب بدهیم. و همین حق هست که دوست داشتن را زیبا می کند. وقتی فردی انتخاب می کند شما را دوست داشته باشد، شبیه یه معجزه می ماند برای فرد مقابل و این آغازی برای زندگی کردن و عاشق شدن است. تعجب می کنم که نگاه ها به دوست داشتن متفاوت است. اما می دانم چرا. انسان ها یک بود و یک نمود دارند. وقتی به نمودهای آنها بیشتر از بودهایشان ارزش می گذاریم. واقعیت تفاوت پیدا می کند و حتی برای خود فرد ضرر دارد که دیگران بخاطر نمایشش ستایشش کنند. عده ای دیگر تمایل به میل جنسی را از عشق بالاتر می دانند و حتی تصور می کنند دلیل خوبی برای ازدواج است! متاسفانه میل جنسی نمی تواند موجب مستحکم شدن ازدواج و زندگی مشترک شود برای همین زود به اتمام می رسد. بحث وقتی جالب می شود که هر دو عنوان به شکست عشقی می کنند! در حالی که عشقی در کار نبود. زیرا یکی از آنها لذت از نمایش دادن می برد و دیگری از نمایش دیدن. پس عشق کلمه ای است که در اینجا به یغما می رود. بد نیست در مورد خیانت هم حرف بزنم. خیانت یا می تواند انتخاب اشتباهی باشد که به آن نمی خواهیم اعتراف کنیم یا دوست داشتن فرد یک نمود برای گذر عمر بود. اما هر چه هست برای طرف مقابل که با بود می آید، با بود عاشق می شود، زجر آور است.  در همین زجر باید بپذیرد که باور اشتباهی داشته و فریب خورده است. اما بیشتر وقت ها به سادگی حرف من نیست. موضوع مهم این هست که شما صادق بوده اید و دنیا تمام نشده است. گاهی عده ای می خواهند ضربه بزنند بخاطر اینکه ضربه خورده اند. این اصلا منطقی نیست که بخاطر یک بد، بد شویم و به شما اطمینان می دهم حالتون بعد از انجام بدتر می شود زیرا بعدش هم از دیگران و هم از خودتان که شبیه دیگران شده است بهم می خورد.
 با تمام این حرف ها، عشق واقعی وجود دارد؟! یا عشق برای افسانه ها و قصه هاست؟! بنظرم زندگی ما یک قصه است و وقتی عاشق شویم یک افسانه می شود. من قبولش دارم چون خودم بعد از عاشق شدن به زندگی ام می بالم. به اینکه او کنارم است و خواهد بود. وقتی می آید رنجها را می شورد و می برد. وقتی می آید زیبایی به وجود می آید، وقتی می آید زندگیم به جریان می افتد. 

 

من خودم میگفتم به همه عاشقی جهنمه
عاشقی با قصه ها مُرد
این چه حسیه اومده ای خدا حالم بده
یه نفر دلمو برد
دیدی دنیارو یکی اومد
دیدی دنیارو غصه هام مُرد
دیدی دنیارو قصه چی شد
دیدی دنیارو عاشقی بُرد
روزا آسمونارو شبا کهکشونارو
بی تو نمیخوام دنیارو نه نه نه نه نه
نم نم بارونو گنجای قارونو
تو نباشی نمیخوام نه نه نه نه نه
دنیا یه دمه تو نباشی غمه
دنیا قفسه تو که باشی بسه

سینا حجازی


دیدگاه‌ها (۱۳)

خیلی متنه زیبایی بود وواقعا واقعیت بود عشق اشتباه نیست ما انتخا ب اشتباه میکنیم👌🏻🙂

پاسخ:

۱۰ تیر ۹۹، ۱۵:۵۱
خیلی ممنون و امیدوارم تو زندگیتون انتخاب اشتباهی نداشته باشید

«نــٰاطـِقْ وُ خـٰامــوشْ»

۱۰ تیر ۹۹ ، ۱۶:۱۳

چون میدونم این پستتون،واکنش به کامنت بنده بوده 

از شما دعوت میکنم کتاب فاطمه فاطمه است را مطالعه فرمایید.

با تشکر.

پاسخ:

۱۰ تیر ۹۹، ۱۷:۲۷
من دیشب پستی از فردی خوندم که میگفت که الان ازدواج نکنید چون وضع مالی بده. بعد من کامنت گذاشتم که اگه عشق بین دو نفر باشه با محبتی که با هم دارند از سختی ها عبور خواهند کرد و تلاش برای آینده بهتر می کنند. بعد جوابمو داد اگه دیدیش، سلامم رو به عشق برسون. بعد صبح یکی از بچه ها گفت پست گذاشته و بخونش، دوباره نوشته بود که عشاق قبل از ازدواج همان وحشی های روی تخت خواب هستند.
یه جورهای در جواب او آقا بوده. و متاسفانه نمی دونم شما از کدوم کامنت حرف می زنید! و لطفا بهم بگید.
از اینکه بهم کتاب پیشنهاد بشه خوشحال میشم و چشم.


«نــٰاطـِقْ وُ خـٰامــوشْ»

۱۰ تیر ۹۹ ، ۱۸:۰۳

http://darkmoon.blog.ir/1399/04/08/%D9%85%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%F0%9F%99%83

پاسخ:

۱۰ تیر ۹۹، ۲۰:۳۳
پیشنهاد می کنم که کتاب فراتر از بودن اثر کریستین بوبن رو بخونید. این کتاب نمیگه که تو باید عاشق باشی. در واقع بوبن از زندگی خودش و بچه ها بعد از مرگ همسرش میگه. با خواندنش دوست داشتن یه فرد رو می بینی، نه دوست داشتن خیالی یا فلسفه ای. 

«نــٰاطـِقْ وُ خـٰامــوشْ»

۱۰ تیر ۹۹ ، ۲۰:۳۸

بنده منکر دوست داشتن نشدم.

من این عشق های آبکیِ امروزی رو گفتم.

چشم حتما میخونم.

ممنون ازپیشنهادتون.

پاسخ:

۱۰ تیر ۹۹، ۲۱:۴۸
آقای مشیری می فرماید؛ لذّت دنیا، داشتنِ کسى ست که دوست داشتن را بلد است؛ به همین سادگى. این روزها گفتن دوستت دارم! آنقدر ساده است که میشود آنرا از هر رهگذری شنید! اما فهمش... یکی از سخت ترین کارهای دنیاست. سخت است اما زیبا! زیباست برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی. تا بفهمی و بفهمانی... هر دوره گردی "لیلی" نیست.. هررهگذری"مجنون".. و تو شریک هر کس نخواهی شد! تا بفهمی و بفهمانی.. اگر کسی آمد و هم نشینت شد. در چشمانش باید  ردآسمان، رد خدا باشد. و باید برایش از"من" گذشت تا به "ما" رسید..

+ موفق باشی دوست من

«نــٰاطـِقْ وُ خـٰامــوشْ»

۱۰ تیر ۹۹ ، ۲۲:۰۴

آقای مشیری درست می‌گن✓:))

دکتر شریعتی می‌فرمایند:

خدایا!به هرمس دوست می‌داری بیاموز که:عشق از زندگی برتر 

و به هرکس را بیشتر دوست می‌داری بیاموز که دوست داشتن،بر تر از عشق است.

+دوست داشتن برتر از زندگی و عشق است.

-بله موافقم فهمیدنش سخته

*من این عشق بین مذکر و مونث رو قبول ندارم! دلیلم رو هم زیر پستی که آدرس رو برایتون فرستادم نوشتم :)

 

 

•|خوشحالم آشناییتون،شما هم همچنین|•

:)))

پاسخ:

۱۱ تیر ۹۹، ۱۶:۳۶
من فکر می کنم که عشق یعنی دوست داشتن کسی بیشتر از خود. و تمایزی میان عشق و دوست داشتن نمی بینم. و ما دوست می داریم تا زندگی کنیم. که هدف و آینده داشته باشم. و برای رسیدن به خوشبختی ما باید زندگیمان را دوست داشته باشیم و ازش خوشحال باشیم. 
البته هر فرد استنتاج خودش رو داره و این از زیبایی جهان هست. 
من هم خوشحالم از آشنایت، امیدوارم همیشه موفق باشی :)

من این پست رو لینک می‌کنم چون واقعا واقعا واقعا عالی نوشته شده :)

پاسخ:

۱۱ تیر ۹۹، ۱۶:۲۸
عالی شدن و عالی بودن به آدم های اطراف بستگی دارد صنما
و من خیلی خوشبختم چون بهترین آدم روی زمین در کنارم هست
(:

خوشحالم که خوشبختی سید :)

پاسخ:

۱۱ تیر ۹۹، ۱۷:۴۸
ممنون که خوشبختی رو بهم دادی (:

آنه شرلی با موهای خرمایی

۱۲ تیر ۹۹ ، ۱۸:۰۳

سلام 

معنی عشق ؟

یعنی دوس داشتن کسی بیش از خود؟

.....

من عشق زمینی رو قبول ندارم .

وفک میکنم ب خاطر انتخاب اشتباهم بوده 

یا ....

نمیدونم 

هنوز معنی عشق رو درک نکردم:-(

پاسخ:

۱۳ تیر ۹۹، ۲۳:۱۱
سلام
لطفا به خودتون چنین تلقینی نکنید، آدم از همون بار اول که سعی می کنه برای راه رفتن، تلاش برای زندگی کردن داره و این ادامه داره تا یه جا می رسه که آدم میفهمه تنهایی نمی تونه به این زندگی ادامه بده. در هر چیزی ما باید نحوه انتخاب کردن رو یاد بگیریم. نظرتون چیه که از گذشته تون به عنوان یه تجربه استفاده کنید؟! نه اینکه یه چیز مطلق هست!


Sepideh Adliepour

۱۵ تیر ۹۹ ، ۰۱:۰۴

نوشته ی زیبا و فوق‌العاده ای بود.

معلوم است که عشق وجود دارد! 

اما من فکر می کنم ما آن را درست ترجمه نکرده ایم و این در حالیست که هیچکداممان هم اشتباه نمی کنیم

هیچ کدام اشتباه نمی کنیم اما پاسخمان کامل نیست!

من فکر می کنم عشق چیزیست فرا تر از درک من و شما

و یافتنش سخت است خیلی سخت 

صحبت از این نیس که کاسه دلمان را دراز کنیم تا کداروز برسد که رهگزی در آن مهره عشق بیاندازد، نه

عشق را می توانیم در وجود خودمان هم بیابیم(:

اگر نظر من را راجب این روابط به ظاهر عشق مانند این روز ها بخواهید به شما توصیه خواهم کرد که اگر انسان قوی هستید به درون گودال بروید

گاهی سیاهی محض دلیلی می شود برای آنکه چشمانمان را باز کنیم و حقیقت را به گونه ای حقیقی تر دریابیم

برای شما که ظاهرا دانه عشق را در وجودتان می پرورانید آرزوی درختی پربار می کنم🌸

 

 

 

 

 

پاسخ:

۱۵ تیر ۹۹، ۱۴:۴۹
بنظرم بیشتر وقتها ما نسبت به عشق خیلی توقع رو بالا می بریم! از زاویه ای عشق ساده ترین کار دنیاست ولی عشق ادامه دادن و بودن، خیلی سخت هست و اگه دوست داشتن واقعی نباشه، دیر یا زود کم میاریم. 
بله، عشق فراتر از درک من است و برای همین سعی در درک کردن دارم.

من عشق رو قبول ندارم چون به نظرم اون عشق آرمانی که ترسیمش رو ما تو ذهنمون داریم تقریباً هیچوقت اتفاق نمیفته. 

از نظر من دوس داشتن و صد البته عاقلانه دوست داشتن خیلی قشنگ تر از عشقه. البته اگه عشق به ترسیم واقعی خودش برسه که به نظر من در دنیای امروز و حال حاضر غیر ممکنه 

عشق تو جامعه امروز ما خلاصه میشه تو پذیرفتن کامل طرف مقابل با تمام اشکالات و کنار اومدن با هر شرایطی که خیلی وقتا ممکنه منطقی نباشه و فرد باعث آزار روحی خودش بشه به خاطر حسی که اسمشو عشق گذاشته.‌ وقتی میپرسی چرا؟ میگه حالم باهاش خوبه. که به نظر من اون حال خوب به اون همه تشویش فکری نمی‌ارزه. 

من دوست داشتن و دوست داشته شدن رو به عشق ترجیح میدم چون به آرامش کسی خدشه ای وارد نمیشه.

+ اینایی که گفتم نتیجه چند سال عمریه که گذروندم و نه صرفا نظرات بدون دلیل 

پاسخ:

۱۵ تیر ۹۹، ۱۴:۵۲
اگه من بخوام عاشق فردی باشم که همیشه ازش خوشم بیاد و ازش ناراحت نشم. اینجوری من حتی نمی تونم عاشق خودم بشم!
هر فرد یه بدی و یه خوبی داره. ولی بیشتر وقتها ما معنی بد بودن رو درک نمی کنیم. مثلا میگیم ماشینم نمی تونه پرواز کنه و برای همین باهاش جایی نمیرم! 
عقل میگه کسی رو دوست داشته باش که تو رو دوست داره. حالا من از کجا بهفهمم که یک نفر منو دوست داره اگه عقل اون فرد هم همین رو بهش بگه؟!


من نگفتم که عاشق کسی شیم که ازش ناراحت نشیم 

من میگم ناراحتیای عشق به مراتب خیلی بیشتره

بد بودن به معنای این نیست که ماشین نمیتونه پرواز کنه پس سوارش نمیشم. معنیش اینه که ماشین مثلا ترمزش درست کار نمیکنه و دیر وایمیسته پس من یا سوارش نمیشم یا بعد اینکه مطمئن شدم خطرش برطرف شده سوارش میشم. 

راجب نکته دومم طی معاشرتایی که با اون فرد دارین متوجه میشی باهاش میتونی کنار بیای و کم کم هم تو ذهن شما هم تو ذهن اون این تصور شکل میگیره که میشه همدیگه رو دوست داشته باشین. خیلی چیزا انقد سخت و پیچیده نیست که ما پیچیدش میکنیم. 

پاسخ:

۱۶ تیر ۹۹، ۱۷:۰۵
بله، چون در عشق دلبستگی و وابستگی بیشتری هست.
منظور من از پرواز نکردن ماشین یه بد ظاهری اشتباه‌ بود.
بنظرم قبل از معاشرتی که کم کم دوست داشتن را در ذهن بوجود بیاره. ما به یه دوست داشتن نیاز داریم یا همان علاقه که علتی باشه برای معاشرت.


سلام. اولین باره که به واسطه ی خونه ی آبی، وبلاگتونو دیدم و خوندم... 

باید بگم لذت بردم و

ممنونم که افرادو با بودن‌هاشون میبینید ؛ نه با نمودن هاشون

بعضی وقتا حتی خود من یادم میره که خود واقعیم "باشم"، نه اون چیزی که بقیه دوس دارن "بنمایانم"

پ. ن: راستش من هنوز راه نیوفتادم و دارم فعلن تجربه کسب میکنم.

ولی از صمیم قلب، امیدوارم هم شما و هم وبلاگتون، بهترین خودتون باشید :)

پاسخ:

۲۶ مهر ۹۹، ۱۰:۵۱
سلام
ممنون،
 همچنین و موفق باشید :)

سیروان حسینی

۰۹ دی ۹۹ ، ۱۹:۴۰
بنظر من هر وقت آدمها به این درجه از شعور رسیدند که اصل رابطه بر با هم بودن و کمک کردن به همدیگه ست نه خیال پردازی های فانتزی واسه آینده و نه گند زدن به اعصال همدیگه اونوقت برن توی یک رابطه اون زمان میتونه عشق واقعی تبلور پیدا کنه و خودشو هویدا میکنه

پاسخ:

۹ دی ۹۹، ۲۱:۰۵
ممنون از نظرتون



بایگانی