۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یک بود» ثبت شده است

یک بود، یک نمود

 بعضی ها معتقد هستند عشق و عاشقی وجود ندارد و اگر هم باشد بخاطر رفتن تو رخت خواب و لذت است. اینکه عده ای چنین تصوری دارند دردناک و ترسناک است چون آنها در اطراف ما زندگی می کنند. بنظرم عشق حقیقت یک انسان است و با عشق ورزیدن در حال زندگی کردن است. خودِ عشق اشتباه نیست اما گاهی انتخاب اشتباهی می کنیم که آن را بر گردن عشق و دوست داشتن می گذاریم. عده ای را می شناسم که هنوز اصرار به این انتخاب اشتباه دارند و هم خود و هم طرف مقابل را ناراحت می کنند. ما مجبوریم به دیگران حق انتخاب بدهیم. و همین حق هست که دوست داشتن را زیبا می کند. وقتی فردی انتخاب می کند شما را دوست داشته باشد، شبیه یه معجزه می ماند برای فرد مقابل و این آغازی برای زندگی کردن و عاشق شدن است. تعجب می کنم که نگاه ها به دوست داشتن متفاوت است. اما می دانم چرا. انسان ها یک بود و یک نمود دارند. وقتی به نمودهای آنها بیشتر از بودهایشان ارزش می گذاریم. واقعیت تفاوت پیدا می کند و حتی برای خود فرد ضرر دارد که دیگران بخاطر نمایشش ستایشش کنند. عده ای دیگر تمایل به میل جنسی را از عشق بالاتر می دانند و حتی تصور می کنند دلیل خوبی برای ازدواج است! متاسفانه میل جنسی نمی تواند موجب مستحکم شدن ازدواج و زندگی مشترک شود برای همین زود به اتمام می رسد. بحث وقتی جالب می شود که هر دو عنوان به شکست عشقی می کنند! در حالی که عشقی در کار نبود. زیرا یکی از آنها لذت از نمایش دادن می برد و دیگری از نمایش دیدن. پس عشق کلمه ای است که در اینجا به یغما می رود. بد نیست در مورد خیانت هم حرف بزنم. خیانت یا می تواند انتخاب اشتباهی باشد که به آن نمی خواهیم اعتراف کنیم یا دوست داشتن فرد یک نمود برای گذر عمر بود. اما هر چه هست برای طرف مقابل که با بود می آید، با بود عاشق می شود، زجر آور است.  در همین زجر باید بپذیرد که باور اشتباهی داشته و فریب خورده است. اما بیشتر وقت ها به سادگی حرف من نیست. موضوع مهم این هست که شما صادق بوده اید و دنیا تمام نشده است. گاهی عده ای می خواهند ضربه بزنند بخاطر اینکه ضربه خورده اند. این اصلا منطقی نیست که بخاطر یک بد، بد شویم و به شما اطمینان می دهم حالتون بعد از انجام بدتر می شود زیرا بعدش هم از دیگران و هم از خودتان که شبیه دیگران شده است بهم می خورد.
 با تمام این حرف ها، عشق واقعی وجود دارد؟! یا عشق برای افسانه ها و قصه هاست؟! بنظرم زندگی ما یک قصه است و وقتی عاشق شویم یک افسانه می شود. من قبولش دارم چون خودم بعد از عاشق شدن به زندگی ام می بالم. به اینکه او کنارم است و خواهد بود. وقتی می آید رنجها را می شورد و می برد. وقتی می آید زیبایی به وجود می آید، وقتی می آید زندگیم به جریان می افتد. 

 

من خودم میگفتم به همه عاشقی جهنمه
عاشقی با قصه ها مُرد
این چه حسیه اومده ای خدا حالم بده
یه نفر دلمو برد
دیدی دنیارو یکی اومد
دیدی دنیارو غصه هام مُرد
دیدی دنیارو قصه چی شد
دیدی دنیارو عاشقی بُرد
روزا آسمونارو شبا کهکشونارو
بی تو نمیخوام دنیارو نه نه نه نه نه
نم نم بارونو گنجای قارونو
تو نباشی نمیخوام نه نه نه نه نه
دنیا یه دمه تو نباشی غمه
دنیا قفسه تو که باشی بسه

سینا حجازی




بایگانی