سطر اول

سطر اول

عاشقی در میان این کلمات نفس می کشد تا معشوقه اش بیاید و با چشمهایش آنها را دنبال کند تا در انتها به دوستت دارم برسد. پس عاشق، دلبرش را در انتظار نمی گذارد و در همان سطر اول می گوید: عشق من، دوستت دارم. حال او در انتظاری هم سان‌ طلوع خورشید می نشیند تا بر لبهای معشوقه اش جمله دوستت دارم نواخته شود. منتظر می ماند تا لبخند معشوقه اش را هر چند از این راه دور اما با قلبی که برایش می تپد به تماشا بنشیند. این کلمات فقط یک مخاطب دارند، مخاطبی که خودکار از خود می گذرد تا بخاطر عشق مالکش، قطره های خونش را فدا کند. هم سان چشمهای من که در انتظار روز دیدارت پلک نمی زنند. انگشتهایم بر روی تقویم روزهای گذشته را خط می زنند، تا به روزی که تو را در آغوش دارند برسند. هم سان ساعتی که در خیال تو می گذرد.  گوشی رو بر می دارم و به عکسی که برای پروفایل تماس گذاشتم، نگاه می کنم. تصمیم به زنگ زدن دارم اما ساعت اشاره می کند که دیر وقت است. اما من برای ادامه این زندگی نیازمند صدایت هستم.
 سلام، عشق من، دلم برایت تنگ شده. خوب هستی؟!

 

۰۵:۰۴  |  ۹۹/۰۳/۳۱

 




بایگانی