هر لحطه پشت در

هر لحطه پشت در

آرام در آغوشم خوابیده بود و گهگاهی لبخندهای کودکان می زد. به پنجره نگاه کردم و چشمک های ستارگان تنها یاغی هایی بودند که یک دستی شب را بر هم می زدند. یک مگس آواره بر روی گونه اش نشست و تصمیم داشت که بیدارش کند. که این جرم بود و آن شب با مرگی آرام به سزای خود رسید. با دستم به آرومی شروع به نوازش سرش کردم و با هر تار مویی که زیر انگشت هایم سر می خورد داخل قلبم می گفتم: دوستت دارم.

در زندگی به دنبال چه چیزی می گردیم؟! قدرت، لذت و... همه ما به دنبال یک چیزی هستیم. بعضی ها آن را بیان می کنند و بعضی ها برای اینکه ضعف نشان ندهند، در پشت چشمانشان پنهانش نگه می دارند. تا کی می خواهیم امروزمان را فدایی فردایی کنیم که شاید بیاید. هنوز باور نکردیم که پا ندارد. هنوز منتظریم تا با دست های نداشته بر دل خانه مان بکوبد! راستش آن هر لحظه پشت در است، اما بعضی ها در را باز نمی کنند و او را در آغوش نمیگیرند.
آرامش، ما بیشتر هر چیزی نیاز به یک خانه با آرامش، نیاز به یک اتاق با آرامش و نیازمند به یک آغوش با آرامش هستیم.
آرامش دست نیافتنی نیست، اگر سزاوارش باشیم.
سزاوار هستیم؟!

 

هر لحظه پشت در+ رفتم بیرون تا از ماه عکس بگیرم ولی ماه امشب داخل آسمان من نبود! ولی ایشون رو شکار کردم. اگر واضح نیست نور صحفه نمایش رو افزایش بدید.


دیدگاه‌ها (۴)

چه آروم خوابیده بود :) هنوز هم آرومه :)

آره سزاوارش هستیم.

 

+ چه عکسی شده :))

پاسخ:

۳۱ فروردين ۹۹، ۲۲:۳۱
تو گرد دلم گردان من گرد درت گردان
در دست تو در گردش سرگشته چو پرگارم
در شادی روی تو گر قصه غم گویم
گر غم بخورد خونم والله که سزاوارم 
:)

وقتی دنیای ما اسیر مرزه

بیا با هم کنیم زمینو ترکش

پاسخ:

۳۱ فروردين ۹۹، ۲۳:۱۹
چشمام چه باز ، چه بسته میبیننت
نگاهت سیب ، گناهه بچینمش

می‌سازه تارم باز آهنگتو
دارن تک‌تکِ قافیه‌هام عادت به تو

پاسخ:

۱ ارديبهشت ۹۹، ۰۰:۰۴
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است

پاسخ:

۱ ارديبهشت ۹۹، ۰۱:۵۹
بر خودم گریه همی‌آید و بر خنده تو
تا تبسم چه کنی بی‌خبر از مبسم دوست
ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست



بایگانی