خواسته

خواسته

من از اسمان تنها خواستم ببارد. بر مزرعه ای که مدتهاست در نگاهش ارزوی قطره های باران موج می زند.
من از مترسگ با کلاه زرد خواستم بیدار بماند. بر سر دانه های خواب آلود گندم که مدت هاست به خواب زندگی کردن رفته اند.
صدای آرام در گوشم زمزمه کرد، خودت چکار می کنی؟
بار دیگر به فکر فرو رفتم با مظمون این سوال که خواسته ام از خودم چیست؟

دیدگاه‌ها (۲)

درگیری منم دقیقا همینه

پاسخ:

۳۰ خرداد ۹۸، ۱۰:۴۳
امیدوارم جوابشو پیدا کتی

متن زیبایی بود ولـــی خیلی کوتاه بود



بایگانی