Wake up 6

Wake up 6

یک پیچ روی میز سکنا گزیده. دلیلی برای بودن یا ماندن هم سان رفتن ندارد. سر خم کرده روی میز و هر شب قصهِ تکراری از آنچه بود برایم بازگو می کند. و منِ که حوصله کسی را ندارم اما هر بار به خاطره اش گوش می دهم. با اینکه هر شب یک داستان واحدی داریم اما او سخنور ماهری است و هر شب در بیانش روی دستی جدیدی روی می کند. امشب می خواهم بعد تمام شدن صحبتش روی بهش کنم و بگویم، راستش زندگی ای شبیه خاطره گفتن تو می خواهم که همان چیز واحدی است اما هر بار با شروع روز جدید در انجام دادنش تغییری ایجاد می کنیم.




بایگانی