۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب خوانی» ثبت شده است

واژه ها در انتظار دیدار

کتاب بخوانید! کتاب بخوانیم! کتاب بخوانم تا تصور کنم در این دنیا نیستم؟! یا در ذهن فردی که ممکن هست مرده باشد غوطه بخورم. کتاب ها می خواهند با من حرف بزنند، به آرامی مرا صدا می زنند و نگاهی به اطراف سپس شروع به ورق زدن می کنند. کتاب ها همیشه حرفی برای گفتن دارند اگر چشمی برای دیدن باشد. اما انسان ها بر روی قفسه ها کتاب می گذارند تا خوشگل باشند. همیشه مشغول هستند اما هیچوقت برای یه صحفه وقت ندارند. کتاب می خوانید؟ کتاب می خوانیم؟ کتاب می خوانم تا زندگی دیگری را تجربه کنم. کتاب می خوانم تا امروز پیرمردی نود ساله در واپسین روزهای عمرم باشم و فردا کودکی خردسال در میان لبخندهای بی دلیلم روز را به انتها برسانم. واژه ها در انتظار دیدار، خشک شدند اما خبری نیست. انسان ها حتی در مورد کتاب ها تبعیض قائل می شوند و عده ای را زرد می نامند. کتابی در آن گوشه خانه انتظار چشمهایت را می کشد ولی تو به واژه های من چشم بسته ای. بهتره تمام کنم و هر کدام به این انتظارها خاتمه دهیم. 
محدثه من، امشب چه بخوانیم؟!




بایگانی