۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

گم گشته

تو ای یا رب تو ای جانم

بیا جانم

بیا جانم که تن خسته

دیر زمانیست

 ره گم گشته

چراغ ره به افروزم

نشان گیری ره کلبه؟

تو را در من 

انتظاریست

که باز آیی، که باز آیی

 تو کردی گُم ره خانه

تو ای اکنون گم گشته

اما تو نمی یابی

نمی خواهی

که باز گردی

ره رفته


*جا گذاری متفاوت جملات صرفا بخاطر زیبایی نیست.


احساسات

گریه نشانه ضعف است!

حسرت مخرب است!

و خشم اشتباه است!

اینجوری که معلوم است ما نباید هیچ حسی داشته باشیم! ما در تمامی زندگی در حال پنهان کردن احساستمان هستیم. پنهان کردنِ احساساتی که واقعیند، بعد ما تعجب می کنیم که چرا استرسِ زیادی داریم. اظطراب و افسردگی داریم، چه اتفاقی می افتد اگر خودمان را رها کنیم؟

اگر در مقابل احساساتمان مقاومت نکنیم و هر احساسی را با آغوشِ باز بپذیریم. چرا تجربه احساساتی را که تماما طبیعی هستند اشتباه می دانیم؟!

پنج حس طبیعی وجود دارد و برای درکِ آنها نیاز به یک نقشه داریم.

|غم| این همان حسی است که به شما اجازه می دهد، علی رغم میلِ باطنی بگویید: خداحافظ. غم یک حسِ کاملا طبیعی است. اما هنگامی که غم سرکوب شود، تبدیل به افسردگی می شود. شما غم و اندوه را کنترل می کنید و افسردگی شما را کنترل می کند.

|خشم| این یک حس غریزی و محافظت کننده است و از ملزوماتِ بقاست. خشم یک حس کاملا طبیعی است و به هیچ وجه مضر و خطرناک نیست. اما هنگامیکه خشم سرکوب شود، تبدیل به عصبانیت و تندخوی می شود. شما خشم را کنترل می کنید، و عصبانیت شما را کنترل می کند.

|حسرت| این یک حسی است که هنگامی که موفقیتِ کسی را می بینیم به ما الهام می شود. این حسی است که همیشه باعثِ صعود و ترقی ما می شود. حسرت یک حسِ کاملا طبیعی است. اما هنگامی که حسرت سرکوب می شود به حسادت تبدیل می شود. شما حسرت را کنترل می کنید، حسادت شما را کنترل می کند.

تمامیِ این احساسات ریشه در |ترس| دارند. که آن هم یک حسِ کاملا طبیعی است. ترسهای ما غرایز محافظت کننده ما هستند.  نیاز است که با آنها مواجه شویم و آنها را ابراز کنیم. خود ترس، بیانی از |عشق| است و عشق بالاترین حس ما است. راه حل مشکلات پایان بخشیدن به احساسات نیست بلکه آغاز کردن آنهاست.





تنهایی یه واژه نیست یه فاجعه است

 

  - Eshghe Yani - 

| Samira Vakili |

| Ali Ghafaei |

کی گفته عاشق شدن خیلی خوبه 

وقتی که زندگی تک و غروبه

انگاری کل دردهای دنیا توی دلته

از عاشقی فقط یه خاطره حاصلته

 عشق یعنی که چشمات خیس باشه

 فریاد بزنی ولی جوابت هیس باشه

 دل ببندی به یه نفر که بیس باشه

 یعنی دلت عاشق اونی که نیس باشه

 تنهایی یه واژه نیست یه فاجعه است

 تنهایی یعنی دلت شکست 

یعنی دلت تا ابد با یکی موند

 یعنی وقت رفتن چشماشو بست

 دلتنگی یعنی پیام های قدیمیشو بخونی

 به یه حرفهای برسی که دیگه نتونی

 چون که بغضی راه جلوتو می بنده

 اما اون هنوزم تو عکساش می خنده

تنهایی یعنی آهنگو هدفون 

یعنی همیشه باشی خیره به تلفن

 یعنی بی خبری تو جونت میفته

 و تو می مونی با کلی حرف های نگفته

عشق نفس کشیدن اجباری

عشق نفس کشیدن اجباری

با اینکه نیست حواشو داری

جسم زندست ولی روح مرده

ابروتو یه نفر پاک برده

از تنهای دلت چاک خورده

این زندگی روحتو ازرده

این زندگی روحتو ازرده


بعد از باران

گاهی وقتها شنیدن یه صدا می تواند تو ملول را به وجد بیاورد. گاهی وقتها آسمان ابری می تواند نوید باران دهد. اما همیشه ای کاش ها اتفاق نمی افتند. آنگاست که خداوند ریز بینانه تو را می نگرد. که وقتی رو به آینه می کنی خشم در آمدن داری یا لبخند در بودنت. باران می بارد و گنجشک زیر ایوان پنجره نشسته به امید پایان بخشیدن به فریاد های جوجه های گشنه اش در لانه. گاهی وقت ها باید انتظار کشید. خواهی ایستاد یا گذر خواهی کرد؟ باید به بعد از باران فکر کنی. انتظار چه چیزی را می کشی؟!




بایگانی