رهایی بخش

رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ

نور می تابد

بر تابوتی که می خواستند خاکش کنند!

اما نه، این جسم تعلق به خاک ندارد.

چشم های بی قرار

بر سر دَر لعاب می کشند!

اما نه، عزیزی کلیدی نچرخاند.

دست های لرزان

تهدید دارند از خبری گرفتن!

اما نه، صداها به پایان نرسیدند.

  • ۰۱ تیر ۰۴ ، ۰۲:۱۴
  • سوشیانت

آسمان از هر وقت دیگری مسافر های زیادی دارد

خاک از هر زمان دیگری دلتنگی های بیشتری دارد

من در این گوشه از مرز ها که خوانده می شود، وطن

نگران افرادی هستم که خوانده می شوند، هم وطن

از هر زمان دیگری احساس بیشتری دارم از اندوه

برای مادری که نگاهش از فرزندش دوره

گفته بودم یه حرف تازه بزنم تا باورشه مَردم

خداروشکر گذاشت رفت تا نبینه منم ترسیدم

  • سوشیانت
بایگانی