۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ بی نشان» ثبت شده است

مرگ بی نشان

من همیشه در کنارتان هستم و آنگاه که خطا می کنید مرا صدا می زنید. و من بی آنکه هراسی از کارم داشته باشم می آیم، بی آنکه ناله ای کنم از کوچک شدنم.

من در پیشگاه ماه تنها آرزوهای کردم ولی ستاره ای نبود که آنها را بروارده کند.

آیا می خواهید من نباشم؟

من کوچکتر از هر وقتِ دیگری هستم. ای کاش اثری داشتم. ای کاش فقط بخاطر اشتباه نبودم.

چرا من چنین سرنوشتی دارم؟

جوابی بهم نمی رسه. جز دستی که مرا چپ و راست می کند.

من آرزوی پرواز ندارم. من در خیالم هیچگاه زیر درخت کلبه نساختم.

من ناتوان تر از آنم که بخواهم جوهری را پاک کنم. می دانم چه هستم، اما آیا سزاوار چنین مرگ بی نشانی هستم؟

روزی یک کتاب خواهم نوشت.

-----------------------

از زبان پاک کن.




بایگانی