تو کیستی؟

تو کیستی؟

یکی از بودن دل شاد است و دیگری در انتظار به دست آوردن. من آن پسر بچه ای هستم که هنوز منتظر است تا بشنود کلاغ قصه ها به خانه رسید یا خیر. در جای ایستاده ام که هیچ چیز نیست حتی آینه و در حالی که به تاریکی خیره شده ام به اعماق این فکر فرو رفته ام، من انتظار چه چیزی را می کشم؟!

- باید عرض کنم هیچ چیز!

+ هیچ چیز؟

- آره

+ امیدوارم همه چی بهتر شود. 

- وقتی تاریکی میاد دیگر در انتظار شب نیستی!

+ اما! نوشته هات میگن در انتظار من هستی.

- تو، تو کیستی؟

+ من! نمی دونم. من کی هستم؟

- تو، من هستی. من تو رو در خیالم ساختم و سعی می کنم بهت برسم! ولی...

+ من هیچی نیستم، جز خودت

- در دل شب به دنبال تاریکی  گشتم!


دیدگاه‌ها (۲)

دچارِ فیش‌نگار

۲۹ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۲

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟

پاسخ:

۲۹ مهر ۹۸، ۱۱:۰۶
باید عرض کنم هیچ کس

چه جالب بود

 

شرح حال به زبان مناظره با خود!

 

حالا بگو ببینیم تو کیستی؟تویی که می جنگه و اون چیزی رو که تو ذهنش از خودش ساخته بدست میاره یا نه؟

پاسخ:

۲۹ مهر ۹۸، ۱۳:۴۸
گاهی وقتها به جای میری که فقط مسیرشو دوست داری
هر چیزی انتهای داره ولی زندگی کردن زمانیست که صرف بدست اوردنش می کنی
من به دنبال زندگی کردنم



بایگانی