نشانه خوشبختی

نشانه خوشبختی

من امید به رودی داشتم که هیچوقت مقصدش به سمت رودخانه ام نبود. در چاه نمناک زندگی در انتظار پرتو نوری بودم تا بیاید و راه درست را تقدیم من کند! من آن قطره بارانی هستم که در رویای دریا شدن بود اما در حالی که در خیالش غوطه می زد در مرداب تنها اسیر شد. گاهی وقت ها سرنوشت می تواند درد آور باشد اگر احمق نباشید. پس اگر می دانستیم با احمق بودن چقد خوشحال می شدیم هیچوقت بخاطر قدرت تفکر احساس افتخار نمی کردیم. اگر لبخند را نشانه خوشبختی بنامیم. نشانه خوشبختی شما می تواند به چه دلیلی باشد؟ لبخند در مقابل سلام خردسالی؟ این میتواند زیبا باشد اما زندگی سختی های بیشتری هم دارد! چه سختی بزرگتر از اینکه کودکی را بزرگ کنی که بیاموزد سلام کند؟! 

----------------

* به نظر من در این زندگی ما در دو جبهه هستیم، یک جبهه ایست که می توانیم نشانه ای برای خوشبختی باشیم و جبهه دوم زمانیست که نشانه خوشبختی داریم. با تفکری که من دارم پس خداوند کجاست. آیا خداوند نمی تواند به من احساس خوشبختی دهد؟ زاویه دید من زاویه دیگریست. وگرنه تشنه ای در بیابان با خوردن جرئه ای آب احساس خوشبختی می کند.




بایگانی