آوازی تکراری

آوازی تکراری

من نمی هراسم از درون وحشت آمیز خویش 

من نمی خوابم در ذهن گمشده روزهای خویش

من خسته ام، خسته از آوازی تکراری بر دره ای که سالیانی است آن را زمزمه می کند.

من دیوانه ام، دیوانه از بوسه ای که مدت های است آن را مرور می کنم.

و این پایانی است برای مردی که در قلعه ای یخ زده است که چشمانی رو به افق دارد.





بایگانی