آغازی با درد

آغازی با درد

از گذشته به یاد می آورم.همیشه آغازی با عشق داشته ام در هر امری.

اما اینک،افسرده ام.

خوب می دانم چرا؟ای کاش می دانستم؟ چرا نمی خواهم نباشم؟

میشنوم که می گویند:درد و رنج را باید شست.اما من نمی خوام زیرا با شستن، خوبی هایم هم می روند آنگاه دیگر هیچ نقشی در این جهان ندارم.

"نمی خوام باشم فردی پوچ و تهی"


دیدگاه‌ها (۱)

خواستن میبره به حال خوب و نقش دلخواه، درست میشه.



بایگانی