ابتدا و انتهای من

ابتدا و انتهای من

من آمده ام بی آنکه تو بگویی/من میشنوم بی آنکه تو بخوانی/دردت حس می کنم بی آنکه تو بچشی/نگاهت را می بینم بی آنکه پلک باز کنی/از کوه ها و دشت ها گذشته ام بی آنکه تو بخواهی/به آسمان نگاه کرده ام و ستاره ام را بهت نشان داده ام بی آنکه تو ببینی/حال نیست اهمیتی برایم از امتناعی که می ورزی/نیست در درونم دردی از اینکه مرا رد می کنی/تاریخ دانان همیشه ایتدا و انتها را می نویسند/در حالی که تو ابتدا بوده ای ولی انتهای من نیستی.




بایگانی